جهانی شدن، از جمله ای مؤلفه های است که این روز ها یکی از موضوعات داغ و بحث برانگیز نزد نظریه پردازان و محافل علمی میباشد. عده یی از نظریه پردازان به این باور اند که واژه جهانی شدن با توجه به حالت فاعلی globalization همانگونه که برای واژه های انگلیسی دیگری چون modernization, privatizationو liberalization معادل های فارسی چون خصوصی سازی، نوسازی و آزاد سازی داده اند باید برای این کلمه هم معادل فارسی (جهانی سازی) را بکار برد. اگر چه هر دو معادل «جهانی شدن و جهانی سازی» درست است، اما در بعد اقتصادی، جهانی سازی بیشتر صدق میکند تا جهانی شدن، چون جهانی سازی بیشتر معلول سیاست های کشورهای بزرگ صنعتی و شرکت های چند ملیتی میباشد تا یک روند خودکار.
جهانی شدن، عرصه های مختلف از زندگی مانند فرهنگ، سیاست، اقتصاد، دین و غیره مردم کشورها را در برگرفته و روابط متنوع و متقابلی میان واحدهای ملی بر قرار ساخته و چنین فکر میشود که بلآخره این روند به ایجاد یک نظام واحد جهانی بیانجامد که تا حدودی هم فعلاً چنین شده است.
جهانی شدن، در فرایند خود، برای کشورهای که بر حفظ ارزش های فرهنگی خود اصرار میورزد و در صحنه سیاست بین المللی به گونه قدرت مستقل عمل می کنند مشکلات زیادی را خلق میکند؛ و کشورهای که به این پدیده با دید بازتر مینگرند و با برنامه ها و سیاست های کارآه با این پدیده برخورد میکنند نفع نسبتاً زیادی را از این روند عاید کشور و مردم خود میکنند مانند اقتصادهای تازه دم جنوب شرق آسیا. بناً شناخت جهانی شدن به خاطر آگاهی بیشتر از منافع و مشکلات که این روند عاید کشورها میکند در شرایط امروزی یک امر ضروری میباشد.
از سوی دیگر بررسی مهم ترین بعد این پدیده، یعنی جهانی شدن اقتصاد برای شناخت فرصت ها و خطرات که ادغام اقتصادی برای کشورهای در حال توسعه و جهان سوم دارد از اهمیت زیاد برخوردار است؛ و این کشورها به منظور توسعه پایدارشان باید سیاست های دقیق را پی ریزی نموده و با دید روشن به این پدیده بنگرند، چون جهانی شدن اقتصاد با تمام مزایا و نواقصی که دارد نیرویی مقاومت ناپذیر است که مهار آن نه ممکن است و نه منطقی.
تعریف و پیشینه جهانی شدن
جهانی شدن مانند سایر پدیده های اجتماعی دارای یک تعریف واحد و مشخص نیست. سیاست مداران، اقتصاددانان، فلاسفه، جامعه شناسان و نظریه پردازان مختلف هرکدام جهانی شدن را از بعدی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و غیره و با جهت گیری های خوشبینانه و منتقدانه تحلیل نموده و برای آن تعریف داده اند؛ و نمیتوان یک اتفاق نظر در مورد تعریف دقیق جهانی شدن و تاثیر آن بر زندگی مردم یافت، اما همگى بر این عقیده اند که بشریت در حال تجربه یک دوران به هم پیوستگى شدید و پیدایش یک سیستم اقتصادى، سیاسى و فرهنگى جهانى است. جهانی شدن اقتصاد یعنی درهم ادغام شدن و وابسته شدن بازارهای کالا و خدمات، سرمایه، عوامل تولید و ایده ها و ظهور شبکه های تولیدی چند کشوری در سطح جهان و از بین رفتن موانع جدی مکانی و زمانی بر سر راه انتقال آنها.
گرچه برخی از صاحب نظران خواسته اند برای جهانی شدن پیشینه دراز بدهند و آنرا به یونان باستان و قرون اوسطا یا قرون نزدهم و بیستم اروپا بدانند. تعداد از علمای دینی از جمله علمای مسلمان نیز آغاز جهانی شدن را با ظهور دین اسلام میدانند و اسلام را دین جهانی میدانند و مرز بین کشور های اسلامی را نمیپذیرند. اما کاربرد اصطلاح جهانی شدن به مفهوم امروزی آن به دو کتابی برمیگردد که در اوایل دهه هفتاد قرن گذشته منتشر شد. کتاب اول (جنگ و صلح در دهکده جهانی) تالیف مارشال مک لوهان به پیشرفت وسایل ارتباطی و نقش آن در تبدیل جهان به دهکده واحد و کتاب دوم نوشته برژنسکی مسؤل شورای امنیت ملی امریکا در دوره ریگان در مورد نقش امریکا در رهبری جهان و ارائه نمونه جامعه مدرنیسم بحث نموده اند.
اما توافق و همکاری های بین المللی مانند تاسیس سازمان ملل متحد در سال 1945، تاسیس صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در کنفرانس برتن وودز در سال 1946، موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت «گات» در سال 1947، تشکیل سازمان تجارت جهانی در سال 1995 و اتحاد پولی کشورهای اروپایی در سال 1998 همگی طلایه دار جهانی شدن اقتصاد بودند که این سازمانهای جهانی اکثراً با تلاش های کشورهای پیشرفته و بزرگ بوجود آمده اند.
علل جهانی شدن اقتصاد
جهانی شدن اقتصاد بر علاوه نتایج پیشرفت های فن آوری ارتباطات، حمل و نقل و تکنالوژی، زاییده مجموعه ی از سیاست های اقتصادی در کشورهای توسعه یافته یا آفریننده گان نظم نوین جهانی به خصوص ایالات متحده امریکا میباشد، چون این کشورها با نفع که از جهانی شدن اقتصاد میبرند بیشتر کوشش میکنند تا زمینه های مناسب برای جهانی شدن ایجاد نمایند و بر کشورها و سازمانهای بین المللی فشار می آورند تا این روند را تسریع بخشند. و اما عوامل عمده ذیل در جهانی شدن اقتصاد سهم زیادی داشته اند:
1- گسترش تجارت جهانی
بعد از دهه هشتاد میلادی قرن گذشته رشد تجارت جهانی بیشتر از رشد تولیدات ناخالص داخلی کشورهای جهان بوده، یعنی رشد تجارت جهانی به نسبت رشد تولیدات ناخالص داخلی کشورهای جهان حدود 4 برابر بوده است. این رشد تجارت بیشتر به نفع کشورهای بزرگ صنعتی بوده، با آنهم کشورهای در حال توسعه نیز در جهانی شدن بازارهای مالی و کالا نقش زیادی داشته اند و سهم تجارت شان به مراتب بیشتر از دهه های گذشته شده است.
بخشی از رشد تجارت جهانی معلول رشد فن آوری ارتباطات و حمل و نقل میباشد که باعث تسهیل معاملات و انتقالات تجاری بین کشورها شده؛ تا جائیکه هرکس میتواند آخرین تولیدات روز را از دورترین نقطه جهان به اسرع وقت به دست آورند و از مزایای تسهیل تجارت جهانی مستفید شوند.
موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت و همچنان سازمان تجارت جهانی بر آزادسازی تجارت جهانی و دور ساختن موانع بر سر راه تجارت کالا و خدمات بین کشورها تلاش نموده و کوشش میکند تا آزادی صادرات و واردات را در بین کشورها بصورت متقابل سهل سازد. اما این سازمان برای کشورهای در حال توسعه برای رشد اقتصادی شان یک تعداد اختیارات را نیز داده تا از تولیدات داخلی خود حمایت های قانونی را نمایند تا زمانی که این تولیدات قدرت رقابت در بازارهای جهانی را دریابند. کشورهای که به این سازمان نپیوندند این سازمان تا 600درصد تعرفه بالای صادرات آن کشور وضع می نماید تا آن کشور به این سازمان بپیوندد.
2- رشد سرمایه گذاری های خارجی
سرمایه گذاری های شرکت های چند ملیتی عامل اصلی رشد سرمایه گذاری خارجی میباشد؛ به دیگر سخن بازیگران اصلی رشد سرمایه گذاری های خارجی شرکت های چند ملیتی و بازارهای مالی در حال رشد میباشند که نقش بزرگی را در جهانی شدن اقتصاد دارند. سرمایه گذاری مستقیم خارجی ناخالص از سال 1970 تا سال 2000 به میزان 30 برابر افزایش داشته و این در حالیست که بعد از سال 2000 این افزایش به مراتب بیشتر از این رقم میباشد.
از اوایل دهه هشتاد میلادی قرن گذشته تعداد شرکت های چند ملیتی چند برابر شده و سهم شان در سرمایه گذاری خارجی و تجارت جهانی نیز به مراتب افزایش یافته؛ نزدیک به یک سوم کل کالاهای صنعتی جهان بین شعبات مختلف شرکت های چند ملیتی به گونه ی مواد نیمه کاره مبادله میشوند و دو سوم کل تجارت جهانی نیز در دست شرکت های چند ملیتی میباشد.
شرکت های چند ملیتی به منظور کاهش هزینه تولید، به حداکثر رساندن سود و نیز برای برخورداری از مزیت رقابت در مقابل سایر شرکت ها در جاهایکه هزینه تولید پایین باشد سرمایه گذاری میکنند.
3- رشد بازارهای مالی
چشمگیرترین عنصر جهانی شدن اقتصاد در سه دهه اخیر یکپارچگی سریع بازارهای مالی بوده است. این وضعیت بعد از اضمحلال سیستم پولی برتن وودز در سال 1973 و در اوایل دهه ی هشتاد میلادی قرن گذشته به شکل تدریجی آغاز شد. این رشد چشمگیر و تدریجی معلول عوامل چون آزادسازی محیط سیاست گذاری برای انتقال بیشتر سرمایه، بین المللی شدن بازارهای مالی و شناور شدن نرخ های ارز و استفاده از فن آوری ارتباطات و اطلاعات در بازارهای مالی بود.
در سالهای اخیر حجم معاملات در بازارهای مالی در مقایسه با حجم تجارت جهانی به سرعت رشد یافته طوریکه معاملات روزانه این بازارها در حدود 2000 میلیارد دالر میباشد و این بازارها چنان اقتصاد جهان را به هم وابسته ساخته که در صورت وقوع تغیرات کوچک در یک بازار مالی، تاثیر این تغیرات به فاصله چند ثانیه تمام بازار های مالی و اقتصادی جهان را فرا میگیرد؛ مانند بحران مالی-اقتصادی اخیر که از امریکا شروع شد و تمام بازارهای جهان را متاثر ساخت.
4- انکشاف تکنالوژی
تاثیرات انکشاف تکنالوژی، ویژگی ممتازی در مقایسه با رویدادهای مشابه در گذشته به فرایند کنونی جهانی شدن داده است. موانع طبیعی زمانی و مکانی در سطح گسترده از پیش رو برداشته شده است. هزینه انتقال اطلاعات، مردم و کالا در بین کشورها به طور چشم گیری کاهش یافته؛ پیشرفت های فن آورانه در کمپیوتر و مخابرات هزینه های معاملات را به میزان چشم گیری کاهش داده است و این کاهش همچنان ادامه خواهد یافت. اگرچه حرکت مردم به مقایسه سرمایه و کالا نسبت به زمان های گذشته با به وجود آمدن مرزها و افزایش تفاوت زندگی در کشورها مشکل شده است.
کشورهای صنعتی خاستگاه انقلاب تکنالوژی بودند که روند جهانی شدن اقتصاد را سرعت بخشیدند، و این انقلاب تاثیرات موجی به تمام نقاط جهان نیز داشت. تکنالوژی جدید مزیت نسبی بین المللی را از طریق تبدیل دانش به یکی از عوامل مهم تولید تغیر داد. صنایع متکی به دانش و فن آوری پیشرفته بخش های از اقتصاد جهانی است که سریع ترین رشد را داشته و توسعه اقتصادی موفقیت آمیز مستلزم آن است. کشورهای کمتر توسعه یافته و رو به توسعه در قسمت فراگرفتن و اشاعه این دانش باید تلاش جدی نمایند تا بتوانند در رقابت جهانی داخل شوند.
آثار جهانی شدن اقتصاد
آثار مثبت جهانی شدن اقتصاد
1- افزایش رقابت اقتصادی در سطح بین المللی
افزایش رقابت اقتصادی در سطح بین المللی باعث کارآیی بیشتر در عرصه اقتصاد میگردد و کشورها میتوانند از این رقابت حداکثر سود را ببرند، اما این سود عاید حال کشورهای میگردد که دارای توان رقابت اقتصادی در سطح بین المللی باشد، و برخورداراز مدیریت خوب اقتصادی و سیاست گذاری کارآمد با مدیران توانا باشد چیزی که کشورهای جهان سوم از آن بی بهره اند.
برای حضور در رقابت بین المللی برنامه ریزی دقیق سیاسی-اقتصادی از طرف مدیران جامعه و ایجاد زمینه های مساعد رشد برای شرکت های داخلی به منظور توانمند ساختن آنها برای حضور در رقابت بین المللی ضروری میباشد.
2- انتقال تکنالوژی و رفاهیت بیشتر زندگی
جهانی شدن اقتصاد باعث انتقال تکنالوژی از کشورهای توسعه یافته به کشور های در حال توسعه میشود که این انتقال تکنالوژی باعث بهبود زندگی افراد در این کشورها میگردد. کشورهای در حال توسعه زمانی میتوانند از این تکنالوژی برای بهتر شدن وضع زندگی افراد استفاده نمایند که کشورهای توسعه یافته با حفظ معیار رقابت آزاد در صدد انحصار و تبانی نشده و هم کشورهای در حال توسعه دارای برنامه های منظم اقتصادی باشند.
کشورهای جنوب شرق آسیا با مدیریت قوی و برنامه های منظم اقتصادی که داشتند توانستند از این انتقال تکنالوژی استفاده موثر نمایند تا جاییکه اکنون در شمار کشورهای در آمده اند که سهم بزرگی در تجارت جهانی دارند و در قطار کشورهای صادر کننده تکنالوژی به شمار میروند، سطح درآمد افراد در این کشورها تقریباً برابر با درآمد افراد در کشورهای توسعه یافته میباشد.
3- تقسیم کار و بهره گیری از مزیت های نسبی
جهانی شدن باعث تقسیم کار و تخصص کشورها در سطح جهان میشود. کشورهای که سرمایه و تکنالوژی زیاد دارند در تولید کالاهای سرمایه بر تخصص مییابند و کشورهای کم سرمایه در تولید کالاهای کاربر تخصص مییابند. همچنان کشورها به اساس شرایط اقلیمی و منابع طبیعی نیز میتوانند در کارها تخصص یابند و از مزیت نسبی در آن عرصه سود ببرند.
کشورها در سطح جهان دارای مزیت های مطلق و مزیت های نسبی هستند که با پیوستن به تجارت جهانی میتوانند از مزیت های خود استفاده نمایند و بهره اعظمی را از آزادی تجارت در سطح جهان ببرند. به اساس فرضیه مزیت نسبی کشورها باید در تولید کالاهای تخصص یابند که هزینه تولید آن برایشان کم باشد.
4- دسترسی به سرمایه وافر و خدمات و تولیدات با کیفیت
جهانی شدن دسترسی به سرمایه، خدمات و تولیدات را در سطح جهان به گونه ای بیسابقه ای نسبت به گذشته سهل ساخته است. در جهان کنونی مشکلی به نام کمبود سرمایه وجود ندارد، بشرطیکه زمینه های مساعد جذب سرمایه گذاری در کشور موجود باشد. رشد بازارهای مالی در جهان این امکان را برای مدیران کشور های که دارای یک برنامه منظم برای جذب سرمایه اند مهیا میسازد تا بتوانند سرمایه لازم را جذب نمایند. آزادی تجارت این امکان را میسر نموده تا مردم خدمات و کالاهای با کیفیت و دلخواه خود را با قیمت های مناسب بدست بیاورند.
آثار منفی جهانی شدن اقتصاد
1- بحران های مالی و اقتصادی
در دنیای امروزی بازارهای مالی و اقتصادی جهان چنان به هم نزدیک و وابسته هستند که کوچکترین تغیر در یکی از این بازارها تغیرات بزرگ را در سراسر جهان در پی خواهد داشت. بازارهای مالی که حجم معاملات روزانه آن در حدود ۲۰۰۰ میلیارد دالر میرسد، سرنوشت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جهان را رقم میزنند، مانند بحران مالی سال 1997 آسیای شرقی که از تایلند شروع شد و بلآخره تمام کشور های شرق آسیا و سایر کشورهای جهان را متاثر ساخت.
بازارهای کالا هم، چنان به هم پیوسته اند که اگر قیمت مثلاً نفت یک دالر تغیر مییابد، این تغیر تاثیرات بزرگ را بالای قیمت تمام انواع کالا، سرمایه، عوامل تولید و بازارهای بورس و در نتیجه بالای وضعیت زندگی مردم خواهد داشت.
2- تاثیر بالای محیط زیست
در نتیجه روند جهانی شدن اقتصاد شرکت های چند ملیتی و فراملیتی به وجود آمده اند که باعث تخریب محیط زیست در سطح جهان میگردند. این شرکت ها با استفاده نادرست از منابع طبیعی و استفاده از نیروگاهای عظیم تولید انرژی باعث تخریب وضع محیط زیست سالم شده که خسارات بزرگ را به مردم کشورهای میزبان وارد مینمایند.
استفاده نادرست از منابع طبیعی چون جنگلات و مزارع و تبدیل شدن مناطق سبز به شهرک های رهایشی و تاسیسات تولیدی و اعمار مراکز تجاری در مراکز شهرها بدون در نظرداشت شرایط محیط سبز و یا عدم در نظرداشت شرایط لازم محیطی چون کانالیزاسیون، جمع آوری کثافات و وسایل تسخین و سرد کننده، این مراکز لطمات بزرگ را متوجه وضعیت محیط زیست میکند. گزارشات که از طرف سازمان های طرفدار حفظ محیط زیست نشر میشود بیانگر وخیم تر شدن سلامت محیط زیست در دو دهه اخیر میباشد.
3- پیدا شدن تفاوت طبقاتی
جهانی شدن، بیشتر به نفع کشورهای توسعه یافته میباشد؛ چون سرمایه های بزرگ در دست دارند و دارای برنامه های راهبردی دقیق اقتصادی در این روند جهانی اند. کشورهای در حال توسعه که سرمایه، تکنالوژی و نیروی کار متخصص لازم را ندارند در این روند ضرر فاحش را میبینند؛ چون در روند فعلی اقتصاد سهم سود سرمایه و تکنالوژی به مراتب بیشتر از سهم سود نیروی کار میباشد و با پیشرفت تکنالوژی و هزینه کم آن در امر تولید کالا و عرضه خدمات این هزینه مقیاس به نفع کشورهای میشود که تکنالوژی پیشرفته و سرمایه وافر دارند. کشورهای کم سرمایه زمانی میتوانند از روند کنونی جهانی شدن سود ببرند که دارای راهکارهای موثر جهت پیوستن به کاروان جهانی شدن باشند.
این تفاوت منحصر در بین کشورها نشده، بلکه باعث پیدا شدن تفاوت های بلند طبقاتی در بین مردم این کشورها نیز میشود. طوریکه دیده میشود در امریکا عاید قابل تصرف افراد تفاوت زیادی دارد تا جايیکه عاید قابل تصرف بعضی افراد تا چند میلیارد دالر (برابر با کل تولید ناخالص بعضی کشورهای عقب مانده چون افغانستان) در سال میباشد و عاید بیشتر مردم تا چند هزار دالر در سال میباشد. این تفاوت درآمد در تمام کشورهای در حال توسعه و عقب مانده نیز دیده میشود، و تجمع سرمایه در دست افراد معدود است که اقلیت جمعیت این کشورها را تشکیل میدهد.
4- رشد نابرابر اقتصادی کشورها
جهانی شدن اقنصاد، برای کشورهای صنعتی با شالوده اقتصادی اولیه قوی، فراوانی سرمایه و مهارت ها و پیشگامی تکنالوژیکی، جایگاه مناسبی را در تجارت جهانی مهیا ساخته است. گسترش بازارهای جهانی کالا و خدمات برای صدور تولیدات کشورهای صنعتی، نظام تولید جهانی، آزادسازی قوانین سرمایه گذاری، دسترسی آسان به بازارهای سرمایه و موادخام و پیشگامی در تکنالوژی، زمینه ساز رشد سریع و بلند کشورهای صنعتی میباشد.
گروه دیگری که منافع چشمگیری از جهانی شدن اقتصاد به دست می آورند کشورهای در حال توسعه است؛ که در زمینه افزایش صادرات کالا و جذب جریان های عظیم سرمایه مستقیم و غیر مستقیم خارجی خیلی موفق بوده اند. برجسته ترین کشورهای این گروه اقتصادهای تازه صنعتی شده ی شرق آسیا اند که اکنون سطح درآمدی و تولیدی آنها نزدیک به کشورهای پیشرفته جهان شده و جغرافیای اقتصادی جهان را تغیر داده اند.
شمار دیگر از کشورهای دارای درآمد متوسط در آسیا، کشورهای در حال پیوستن به اتحادیه اروپا –کشورهای اروپای شرقی- و شمار از کشورهای امریکای لاتین مانند مکزیک، شیلی... میباشند که با استفاده از راهکارهای مناسب در مسیر دست یافتن به پیشرفت و توسعه اقتصادی میباشند.
در سوی دیگر طیف، محرومیت کشورهای کمتر توسعه یافته مانند تعداد زیاد از کشورهای آسیایی و کشورهای افریقایی زیر خط صحرا از منافع جهانی شدن اقتصاد، یک واقعیت تلخ است. این کشورها در یک دور باطل عقب ماندگی های به هم گره خورده شامل فقر و بیسوادی، جنگ های داخلی، وضعیت نامساعد جغرافیایی، حکومت های فاسد و اقتصادهای انعطاف ناپذیر گرفتار اند. علاوه بر این بسیاری از این کشورها هم چنان زیر فشار وام های کلان خارجی با سودهای کمرشکن قرار داشته و با کاهش مداوم قیمت کالاهای اولیه و تولیدات کشاورزی لطمات بزرگ را نصیب میشوند.
افغانستان و جهانی شدن اقتصاد
افغانستان کشوریست که پیشینه نسبتاً مجهول اقتصادی دارد، یعنی اقتصاد گذشته افغانستان را نمیتوان در هیچ کتگوری مکاتب اقتصادی شمرد، تقریباً تمام نظام های قبلی دارای هیچ راهبرد موثر اقتصادی نبوده اند و در شرایط کنونی هم که اقتصاد از اهمیت خاص در تعاملات جهانی برخوردار است و جهانی شدن اقتصاد در برجسته ترین مرحله خود رسیده، افغانستان هنوز هم دارای یک راهبرد موثر و دقیق برای تعامل و مستفید شدن از جهانی شدن اقتصاد ندارد، در حالیکه در تلاطم امواج جهانی شدن اقتصاد دارد پهلو میزند، اما مدیران کشور بدون در نظرداشت این مهم فقط در فکر به پایان رساندن روز اند و بدون تحلیل از آینده و ایجاد یک راهبرد موثر در این کاروان روان اند.
مشکل افغانستان نه در اصل پیوستن به جهانی شدن اقتصاد است، -چون حالا هم به این کاروان ناگزیرانه پیوسته است- بلکه مشکل بر سر راه چگونگی پیوستن در این روند است تا بتوان از مزایای این روند با راهکارهای مناسب سود برد نه اینکه از جمله قربانیان این روند بود.
در وضعیت کنونی، افغانستان با چالشهای دست به گریبان است که برای استفاده موثر از روند کنونی جهانی شدن، پیدا کردن راه حل های مناسب برای این چالشها بسیار مهم و ضروری است. چون با موجودیت این چالش ها بعید است ما انتظار داشته باشیم که بتوانیم از این روند استفاده ببریم. این چالش ها هم در درون حکومت و هم در نزد مردم موجود میباشد.
چالش های که در درون حکومت موجود اند، از جمله نبود برنامه استراتیژیک و دراز مدت اقتصادی و نبود یک راهکار مناسب و موثر برای رسیدن به رشد و توسعه سریع و پایدار اقتصادی. نبود همآهنگی برنامه میان وزارت های ذیربط در امور اقتصادی چالش عمده ای است که مانع رشد سکتوراقتصاد میگردد و اکثراً دیده شده که وزارت های مذکور دارای برنامه های متضاد با همدیگر اند که باعث خلق مشکل در تطبیق برنامه های این وزارتخانه ها میگردد.
عدم موجودیت ثبات در ادارات از عمده مشکلات دیگر فرا راه استفاده موثر از این روند برای حکومت افغانستان است. قسمی که دیده میشود وزرای حکومت افغانستان اکثراً برای یکسال هم در پست خود باقی نمی مانند که این خود برای داشتن برنامه های استراتیژیک وزارت خانه ها مشکل آفرین است. چون در همچو موارد دیده شده که هر وزیر جدید که در این وزارتخانه ها میاید برنامه های وزیر قبلی را کاملاً رد نموده و تمام مدت را که در این پست است، صرف ساختن برنامه میکند تا وزیر دیگر میاید و این روند دوباره تکرار میشود.
موجودیت بوروکراسی و عدم موجودیت مدیران متخصص و دلسوز از دیگر مشکلات موجود در ادارات دولت افغانستان میباشد. چون اکثر اشخاص در ادارت عامه به اساس واسطه و شناخت که با مدیران رده بالا دارند بدون در نظر گرفتن تخصص و توانایی به کار گماشته میشوند و وزرا و روسا نیز به همین گونه به اساس سمت گرایی و حزب گرایی به این پست ها تعیین میگردند. عدم موجودیت قوانین و شرایط لازم و مناسب برای جذب سرمایه های خارجی مشکل دیگری است که بر سر راه سرمایه گذاران میباشد. کشورهای جنوب شرق آسیا که امروز از جملۀ کشورهای موفق در حال توسعه اند، قوانین سهل را برای جذب سرمایه های خارجی داشته اند تا جائیکه بعضی از این کشورها تا صد در صد سرمایه خارجی را اجازه میدادند تا در بخش های مختلف که باعث رشد اقتصادی میگردید سرمایه گذاری کنند.
نبود امنیت، عمده ترین چالش بر سر راه سرمایه گذاران میباشد که اطمینان برگشت اصل سرمایه و سود سرمایه گذاری را کاهش میدهد و باعث فرار سرمایه موجود از داخل کشور و عدم ورود سرمایه از خارج میگردد. نبود نیروی کار متخصص و فنی و نبود آگاهی از دانش اقتصادی در بین متشبثین و مردم چالش بزرگ دیگر است که سرمایه گذاری در افغانستان را با مشکل مواجه میسازد.
نبود احساس وطن دوستی و وطن پرستی در بین اکثریت مردم افغانستان یکی از عمده مشکلات دیگر بر سر راه رسیدن به رشد اقتصادی از راه پیوستن به جهانی شدن اقتصاد میباشد، چون اکثر مردم خصوصاً کارمندان بلند رتبه دولت با سهل انگاری و عدم مسئولیت پذیری در مقابل وظیفه شان و رشوه ستانی و فساد مانع بزرگ هستند در برابر اجرای قانون و همینطور تعداد از مردم عام نیز هر کس در حصه خود در این فساد سهیم اند بدون توجه به اینکه رسیدن به رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی از خود گذری و دوری از فساد را لازم دارد.
نبود زیر بناهای چون سرک و خطوط راه آهن، نبود سهولت اداری برای سرمایه گذاران در امر سرمایه گذاری، مشکلات بدست آوردن زمین و جای مناسب برای تاسیس صنعتگاه ها، کمبود انرژی و نبود حمایت های قانونی لازم از تولیدات داخلی، نبود بازارهای مالی و اعتباری برای تمویل سرمایه گذاری... مشکلات اند که توجه جدی را لازم دارد و در غیر آن این وضعیت دوام خواهد نمود.
و اما فرصت های که افغانستان در حال حاضر دارد از جمله حمایت های نظامی، سیاسی، اقتصادی... جامعه جهانی در امر مبارزه با تروریزم و طالبان و آوردن امنیت و بازسازی افغانستان، فرصت طلایی است که تا هنوز نصیب افغانستان شده، اما شرط استفاده موثر از این فرصت همانا داشتن راهکار مناسب را مقتضی است. کمک های مالی و تخنیکی جامعه جهانی و حمایت در مجامع اقتصادی بین المللی مانند صندوق وجهی بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی، بانک انکشاف اسیایی، بانک انکشاف اسلامی و هم در کنفرانس های اقتصادی و سیاسی بین المللی فرصت های است که پیش روی افغانستان قرار دارد و در صورت استفاده از این فرصت ها میتوان زمینه رشد دراز مدت را برای افغاستان تضمین نمود.
منابع وافر طبیعی چون معادن، زمین های زراعتی، منابع آبی و موقعیت حساس جغرافیایی فرصت دیگر است که میتواند افغانستان را به یک کشور صنعتی، تجارتی و ترانزیتی، و مناسب سرمایه گذاری های خارجی تبدیل کند. معادن افغانستان زمینه مساعد برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی برای استخراج این معادن و تبدیل این مواد به کالای قابل مصرف و نیمه کاره و صدور این مواد و کالا را میتواند برابر کند که در صورت تحقق این امر زمینه رشد اقتصادی و اجتماعی و در نتیجه باعث ثبات امنیتی در افغانستان خواهد گردید.
اگر به تاریخ رشد کشورهای توسعه یافته نگاه کنیم، کشاورزی و مالداری اولین فرصت های رشد این کشور ها بوده است. چون مواد اولیه و حیاتی از کشاورزی و مالداری به دست میاید که در هر حالت بازار تقاضا برای آن موجود میباشد. افغانستان که یک کشور زراعتی با مردمان زراعت پیشه میباشد، در این بخش دارای مزیت نسبی بلند است و در صورت توجه به این سکتور زمینه استخدام برای تعداد زیاد از مردم مهیا گردیده و تولیدات زراعتی افزایش مییابد، که باالنتیجه باعث کاهش واردات و افزایش صادرات تولیدات زراعتی میگردد و با صدور این تولیدات میتوان از اسعار بدست آمده، تکنالوجی لازم را وارد کشور نمود که بلاخره به صنعتی شدن کشور منجر خواهد شد.
منابع آبی افغانستان زمینه مساعد برای اعمار سدها برای تولید انرژی و استفاده در صنایع و صدور اضافی آن به کشورهای همسایه که کمبود انرژی دارند، استفاده از آب آن در پروژه های کشاورزی میتواند افغانستان را در مسیر رشد اقتصادی قرار دهد؛ اما متاسفانه تمام آبهای افغانستان به چهار سمت به کشورهای همسایه میریزد بدون اینکه از این آب ها در داخل کشور استفاده گردد.
موقعیت حساس جغرافیایی افغانستان در منطقه و جهان از دیگر ویژگی های است که میتواند افغانستان را به یک بازار ترانزیت در منطقه بدل کند و برای تواصل کشورهای دارای رشد بلند اقتصادی چون هند و چین به بازار های کشورهای آسیای مرکزی، و وصل نمودن کشورهای ایران و پاکستان و از طریق آنها کشورهای دیگری چون جنوب شرق آسیا و کشورهای عربی و باز یافتن همان جایگاه ترانزیتی سنتی راه ابریشم که فرصت مناسب را برای افغانستان میتواند در قبال داشته باشد و در رشد و انکشاف اقتصادی افغانستان مفید واقع گردد.
در نتیجه میتوان گفت که افغانستان با تمام مشکلات که دارد دارای فرصت های مناسب نیز میباشد که در صورت حل مشکلات موجود و ایجاد یک راهکار مناسب برای استفاده بهینه از فرصت های جهانی شدن، مانند کشورهای جنوب شرق آسیا و امریکای لاتین به رشد بلند اقتصادی برسد و مردم رنجدیده کشور را از این حالت پریشانی نجات دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر